شعر

به نام خداوند بخشنده مهربان

این منه دیوونه باز پریشونه

کنج این لونه تنها میمونه

باز حیرونه گیج ومسمومه

چون خوب میدونه بی چک وچونه دوباره داره تنها میمونه

دل بی سامونه باز حراسونه

همش میگه هیچکی ندونه خدامیدونه

البته بگم

هرچی صلاحه خدامیخونه

تسبیح تو خونه روی ایوونه

باز این دیوونه دونه به دونه میندازه دونه

میخواد بدونه یارش می مونه یانمی مونه

اما تودلش میگه دیوونه چه یار بمونه چه نمونه

فرق نمیکنه دلت داغونه غرقه به خونه

همسایه میگه هی دیوونه

فصل ریحونه نترس بابا یار فراوونه

بعدش با خنده اینو میخونه

یار فراوونه کی قدر میدونه

بعد بابی خیالی میره تو خونه

اون نمیدونه یه دیوونه همش حیرونه

کور بی عصا سرگردونه

درد بی دوا بی درمونه

فقط اینو میدونه دزد واسه دلا فراوونه

دلم می خواست اینم بدونه

دزد بی اجازه میره تو خونه

وقتی می یاد توخونه دیگه مهمونه

خدا میگه مهمونه خونه حبیبمونه

اما وقتی فهمیدی دزد زده خونه

خونه خونه نیست شده ویرونه

واسه دوباره ساختن خونه

دیگه عمری نیست دنیا تمومه

واسه خوابیدن بی درد و بهونه

فقط وفقط یه قبر میمونه

اره دیوونه این اخرکارمونه

ک. نوری