به نام خدا
دکمه CTRL را نگاه داشته قلتک موس رو به طرف بیرون بچرخانید تا صفحه بزرگ شود متشکر
گوشتخواری جانوران گوشتخوار گوشتخواری حیوانات با ما فرق دارد. درندگان مثل انسانها نیستند که گوسفندی را در استرالیا سر ببرند، منجمد کنند و بعد از چند سال در ایران مصرف کنند. آنها هنوز شکار تشنجهای عصبی خود را تمام نکرده نصف بدن او را بلعیده اند، آنها حیوانات را زجرکش نکرده که تک تک به مسلخ گاه بیاورند و با پتک بسرشان بکوبند یا با شوک الکترونیکی و گیوتین برقی به نوبت به استقبالشان بروند و یا از همه شنیعتر به پهلو بخوابانندشان و به کارد یکی یکی رگهایشان را پاره کنند .
به نظر می رسد که حیوانات وحشی با نوعی قوه مغناطیس که طبیعت در چشمانشان نهاده است، حیوان را بی حس می کنند و بعد در یک آن بدون اینکه حیوان دردی بکشد کار او را تمام می کنند، تازه گاهی یک ضربه شدید و گیج کننده منقار یا سموم بیهوش کننده یک نیش زهر آلود نیز بکمک می آید و این جریان مرگ بی درد را آسانتر می کند. دست و پا زدن طعمه حیوانات وحشی بیشتر بخاطر تحریکات عصبی است تا واقعاً احساس درد .
اثبات این مطلب را شکارچی ها و آدمهایی می توانند بکنند که خود، طعمه حیوانات درنده گردیده اند و بعد در آخرین لحظات از مرگ نجات پیدا کردند، بعضی با وجود اینکه دست و پا یا قسمتهایی از بدن خود را از دست داده بودند، نقل می کردند که در آن لحظات بخصوص، هیچگونه دردی را احساس نکرده اند، گویی از وجود و چشمان درندگان نیروئی خارج شده بود که فکر آنها را تحت تاثیر قرار داده و در یک خواب مصنوعی یا هیپنوتیزم فرو برده بود .
اما طبیعت برای نظام خود به گوشتخواران نیز احتیاج دارد، وجود آنها بیهوده نیست و بدون آنها میان حیوانات دیگر مرض و ناخوشی می افتاد و زندگیشان بی نظم و شاید بی معنی می شد .
مثلاً در جزیره آب شیرینی که در دریاچه ارومیه بنام قویون داغی قرار داشت آمدند و مقداری حیوان علفخوار رها کردند که آزادانه برای خود بچرند و تولید مثل کنند بعد از چند سال تعدادشان خیلی زیاد شد اما بعلت نداشتن تحرک کافی و ابتلا به امراضی خطرناک، تمامشان در شرف نابودی قرار گرفتند .
برای معالجه فقط چند حیوان درنده به این جزیره فرستاده شد و آنها با دنبال کردن گله در جستجوی شکار همگی را وادار به فعالیت و جست و گریز کردند، همین امر باعث شد در مدت کوتاهی سلامت و شادابی مجدداً به حیوانات رو نماید، حیوانات فقط برای بقاء خود است که شکار می کنند نه برای تفنن و لذت، خوراکشان نیز معمولاً حیوانات مریض یا پیر هستند که نمی توانند خوب بدوند و این امر خود باعث جلوگیری از نفوذ مرض بین آنها می شود .
سوره بقره قسمتی از آیه 257
... و الله سمیع علیم
... خداوند بحقایق امور آگاه و داناست.
در میان جانوران درنده نیز هر کدام دشمن عده معدود هستند و بدیگران آزار نمی رسانند مثلاً شیر، آهو و گوزن و حیواناتی از این دست را شکار می کند و به پرندگان و حیوانات کوچک کاری ندارد. کوسه تنها ماهی می خورد. گربه موش و پرندگان کوچک را می گیرد و غیره. اما آدمیزاد شکم پرست می خواهد همه را بخورد و در زندان بیاندازد و بارش را بدوش آنان بگذارد شکنجه ها بنماید. شکم او گورستان فراخ همه جنبدگان است. او می خورد آنچه که زندگانی می کند یا می تواند زندگی داشته باشد. از مرغان هوا تا حلزون دریا در معده ی خود غرق می سازد. ولی حیوانات آنچه که در طبیعت خوراک آنهاست بدست آورده بدون تکلف می خورند و آنها را کفایت می کند. آنها می خورند برای زیستن اما بسیاری از آدمها پیش از همه چیز زندگانی می کنند برای خوردن
در حرص انسان
شیر و ببر و خرس و کفتار و پلنگ
گر شکاری را همی آرد به چنگ
بهر سد جوع باشد در کفاف
نی برای جمع کردن بر گزاف
گر خورش از بهر قوت زندگیست
مرغ و کبک و ماهی ای مسرف به چیست؟
خوان خود از هر رقم رنگین کنی
معده را از این و آن سنگین کنی
از شکار ار ببر چنگ خود بهشت
او ندارد دست اندر زرع و کشت
تو نبات و جانور باهم خوری
همچنین عرض شرافت می بری
در مسلمانی نه خود اسراف نیست؟
گر مسلمانی پس این اسراف چیست؟
مهدی قلیخان هدایت
سعدی در این ابیات درندگی انسان را سرزنش نموده و او را همپایه و همکار گرگ معرفی می کند.
شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید :
گر از چنگال گرگم در ربودی
بدیدم عاقبت گرگم تو بودی